loading...
www.barobax -kal
behzad-tina -ghazale-nadia-alireza بازدید : 30 چهارشنبه 01 شهریور 1391 نظرات (2)
مراحل زندگی یک پسر

شش سال اول زندگی:

- گریه نکن
- شیطونی نکن
- دست تو دماغت نکن
- تو شلوارت پی پی نکن
- مامانت رو اذیت نکن
- روی دیوار نقاشی نکن
- انگشتت رو تو پریز برق نکن
- شب ها تو جات جیش نکن
- با اون پسر بی تربیته بازی نکن
- اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن

دوره دبستان:

- موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
- پات رو تو جامیزی نکن
- ورق های دفترت رو پاره نکن
- مدادت رو تو دهنت نکن
- تخته پاک کن رو خیس نکن
- حیاط مدرسه رو کثیف نکن
- گچ رو پرت نکن
- تو راهرو سروصدا نکن

دوره راهنمایی:

- ترقه بازی نکن
- تو کوچه فوتبال بازی نکن
- با مامانت کل کل نکن
- اتاقت رو شلوغ نکن

دوره دبیرستان:

- با کامپیوتر بازی نکن
- تقلب نکن
- با دوستات موتورسواری نکن
- عصرها دیر نکن
- با دختر همسایه صحبت نکن
- با بابات دعوا نکن
- مردم آزاری نکن
- نصف شب سر و صدا نکن
- وقتت رو با مجله تلف نکن

دوره دانشگاه:

- سر کلاس درس غیبت نکن
- با دختر همسایه دل و قلوه رد و بدل نکن
- خیابون ها رو متر نکن
- تو سیاست دخالت نکن
- شب برای شام دیر نکن
- با مامور پلیس کل کل نکن
- چراغ قرمز رو عشقی رد نکن
- موبایلت رو Reject نکن
- حذف پزشکی نکن
- آستین کوتاه تنت نکن
- همه رو دودره نکن

دوره سربازی:

- موهات رو بلند نکن
- روت رو زیاد نکن
- از اوامرسرپیچی نکن
- فرار نکن
- با اسلحه شوخی نکن
- غیبت نکن
- به آینده فکر نکن
- درگیری ایجاد نکن
- به فرمانده بی احترامی نکن

دوره شوهر بودن:

- با زنت شوخی نکن
- زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن
- با دوستانت الواتی نکن
- تو فیس بوک خودت رو مجرد معرفی نکن
- موبایلت رو قایم نکن
- از عکس های قبل از ازدواجت نگهداری نکن
- پولت رو خرج دوستات نکن
- رفتار دوران مجردی رو تکرار نکن
- بدون اجازه زنت هیچ کاری نکن

دوره پدر بودن:

- بچه رو تنبیه نکن
- به بچه بی توجهی نکن
- به بچه توهین نکن
- بچه رو از بازی منع نکن
- بچه ت رو کتک نزن
- بچه دختر شمسی خانومو تشویق نکن
- بچه رو محدود نکن
- به مادر بچه بی توجهی نکن
- بچه رو به هیچ چیز مجبور نکن

دوره پیری:

- برای بچه ها مزاحمت ایجاد نکن
- نوه هات رو لوس نکن
- با پیرزن های دیگه حرف نزن
- هوس جوونی نکن
- از رفتن به خانه سالمندان احساس نارضایتی نکن
- لباس شاد تنت نکن
- به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجه نکن
- تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن
- به هر کی رسیدی، نصیحت نکن

دوره پس از مرگ!

- حالا دیگه دوره نکن تموم شد!
حالا هر کاری دلت می خواد بکن. فقط لطفا با روح دختر شمسی خانوم کاری نداشته باش
behzad-tina -ghazale-nadia-alireza بازدید : 39 شنبه 31 تیر 1391 نظرات (0)

سلام من نادیا هستم

شب امتحان در یک خوابگاه دخترانه ویک خوابگاه پسرانه

اول دختر خانم های گل:

بیست روز قبل از امتحان: وای هنوز هیچی نخوندم، فقط سه بار کتابهایی رو که استاد گفته بود دوره کردم ولی تمریناتشو فقط ۱۵ بار حل کردم.!!!؟؟؟؟؟؟؟//

ده روز قبل از امتحان: خاک به سرم شد، امروز استاد یک کتاب تازه معرفی کرده ومیگه برای ترم بعد درسش میده حالا اگر بلد نباشم چی میشه؟؟؟؟؟!!!!!!

سه روز قبل از امتحان: دختر بدو یه لیوان آب قند درست کن بیار این داره از بین میره !!!! ببین چقدر استرس داریم برای یه امتحان کوفتی، آها... بیا یه خورده از این آب قند بخور سرحال شی خواهر بعد باهم یه بار دیگه تمرینارو حل می کنیم >>>  دیگه نگران نباش ایشالا این درس رو هم پاس می کنیم.

و این داستان ادامه دارد تا شب امتحان....

حالا آقا پسرهای گل:

بیست روز قبل از امتحان: می گوم چیزه > میای بریم فوتبال ؟/ مایه یار کم داریم .!!! ؟؟؟ ها میای دیگه.. خب پس سر زمین منتظرتم.

ده روز قبل از امتحان: والا تو که خیلی خوب بازی میکردی ، مو که خیلی کیف کردوم!!!!! حالا یه کاپ هم تو دانشگاه بغلی گذاشتن اسم تونم دادم.

سه روز قبل از امتحان: میگوم این یارو داوره رو باید حالشو بگیریم نمیگذاره یه خطای دم دستی هم بکنیم ها.....

شب امتحان: راستی این شایعه رو شنیدی که میگن فردا امتحان داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میگم حالا اگر راسته که بشینم وقت بگذارم یکم تقلب بنویسم ها..........

======امتحان برگزار می شود=========== نتایج اعلام شده اند

دخترها: واه واه اینم امتحان بود این استاده گرفت؟!؟! آدم از سادگی سوال ها خنده اش می گرفت.

پسر ها : من اگر این استاده ره تو خیابان گیرش بیارم که می دونم چکار کنم >>>> یه سوال جواب دادم اونم نام ونام خانوادگیم بود ؟!!!  حالا فک میکنی این درسو پاس میکنیم یا....؟؟؟؟

behzad-tina -ghazale-nadia-alireza بازدید : 57 چهارشنبه 24 خرداد 1391 نظرات (0)

تفاوت دخترهاوپسرهادردرست كردن نيمرو

 

دخترها :

توي ماهيتابه روغن مي ريزن اجاق گاززير ماهيتابه روروشن ميكنن

تخم مرغ روميشكنن و همراه نمك توي ماهيتابه ميريزن چنددقيقه بعد نيمروي اماده رو نوش جان ميكنن

پسرها:

توي كابينت بالايي و دنبال ماهيتابه ميگردن

توي كابينت پاييني دنبال ماهيتابه ميگرده وبالاخره پيداش ميكنه

ماهیتابه روروی اجاق گازمیذارن

توي ماهيتابه روغن ميريزن

توي يخچال دنبال تخم مرغ ميگردن

يه دونه تخم مرغ پيداميكنن

چندتافحش ميدن

دنبال كبريت ميگردن

بافندك اجاق گازرو روشن ميكننبوي سركه به همداه دود اشپزخونه روپرميكنه ماهيتابه روميشورن(بگوچرا بوترشی میداد)!

ماهیتابه رواجاق گاز میذارن وروغن واقعی توش میریزن تخم مرغی رو که ازروی کابینت سرخورده وکف اشپزخانه پهن شده روبادستمال پاک می کنند

چندتافحش میدن ولباس میپوشن

میرن سراغ بقالی سرکوچه و20 تاتخم مرغ میخرن وبرمیگردن

تلویزیون روروشن میکنن و صداش رو بلند میکنن

روغن سوخته روی می ریزن توسطل ودوباره  روغن توی ماهیتابه میریزن

تخم مرغ هارومیشکنن وتوی ماهیتابه میریزن دنبال نمکدون میگردن

نمکدون خالی روپیدامیکنن وچندتافحش میدن دنبال کیسه نمک میگردن وبالاخره پیدامیکنن نمکدون پرازنمک میکنن

صدای گذارش فوتبال میشنون ومیدون جلوی تلویزیون

نمکدون روروی میزمیذارن و محوه تماشای فوتبال میشوند تازه بوی سوختگی به دماغ مبارکشون میرسه میدوندتوی اشپزخونه دوباره چندتافحش میدن وتخم مرغ های سوخته رو توسطل میریزن

وای دیووووووووووووونه شدم یکم تلاش کنید موفق میشید اره میشیدروکه هم نمیزنن و هم میزنن بیچاره تخم مرغ

صدای گل روازگزارش فوتبال میشنون ومیدون جلوی تلویزیون  سریع برمیگردن تواشپزخونه

تخم مرغ هایی که باذرات تفلن کنده شدن توسط چنگال مخلوط شده توی  سططططططل میریزن

ماهیتابه رو هم که دیگه نمیشه توش نیمرو که چه عرض کنم کوفتم نمیشه توش درست کرد رو گوشه ای پرت میکنن ودنبال قابلمه ی مسی میگردن 

قابلمه مسی رو روی اجاق گاز میذارن توش روغن تخم مرغ می ریزن چنددقیقه به تخم مرغ ها زل می زنن

بازیادنمکدون می افتن نمکدون روبرمیدارن و میدون توی اشپز خونه

روی باقی مانده تخم مرغی که اشپزخونه پهن شده بودلیز میخورن(چه منظره ای لنگ در هوا بله.....)

چندتا فحش میدن وخودشون جمع میکنن انگشتاشون که سوخته رو زیر اب میگیرن

بایه پارچه قابلمه رو بر میدارن پارچه که توسط شعله اتیش گرفته زیرپاشون خاموش میکنن

نیمروی اماده رو که چه عرض کنم بالاخره جلوی تلویزیون میل میکنن بعد ازنثار چندتافحش از فوتبال لذت میبرن

خوبه والا یه کتابچه فحش شد نه ..... ترشی نخورید یه چیزی میشید..

دیگه وقته اش شده تاخونه رو خراب نکردین روسر مامان بیچادتون باید زن بگیرید...

روانشناسا چندوقت به این نتیجه رسیدن که پسرا با سربازی هم دیگه ادم نمیشن باید زنشون داد که از سن 14 شروع میشه تا یه زن خوب براشون پیداکنن

behzad-tina -ghazale-nadia-alireza بازدید : 48 شنبه 06 خرداد 1391 نظرات (1)

این عکس ها هم قابل توجه اقا بهزاد و دختر ها !

ژست بهتر از این خدایی نبود!

 

اخی خسته نشی! اقا بهزاد برو کمکش!!!!!!!

 

مردم با ماشینای مدل بالا عکس میندازن این دیوونه با جاروووووووو!

behzad-tina -ghazale-nadia-alireza بازدید : 60 شنبه 06 خرداد 1391 نظرات (2)

سبلام دوستاي گلم من ناديه يكي از عضوهاي اين وبم به قول دوستمبندازم

مشخصات يه پسرمثلا باكلاس !

 سلام من نادیه هستممممممممممممممممممممممممم!

 

 

1-موهاي سيخ سيخي

2-برداشتن زيرابرو- بالاي ابرو- اينورابرو – اونورابرو- وسط ابرو....

به طوري كه مثل نخ بشه ودختراي عزيز بتونن جوراباشون باهاش بدوزن.

3-وررفتن باگوشي دست دومشون كه حاوي سيم كارت از3 نوع 1000 توماني

(يكي بخر3 تاببر)

4-گذاشتن ريش به مقدارلازم(بالاخره بايد يه جوري فهميد اينا پسرن ديگه)

5-شلوارشل و ول(مثل خودشون كه داره از پاشون مي افته 10 بارجوييده شده از دهن بيرون اومدهاگه زانوهاش كمي پاره باشه بهتره البته  شلوار هرچه قدراز بالا كوتاه تر باشه مفيدتره)

دليل:الف)درمصرف پارچه صرفه جويي ميشه ب)دختراي گل يه شكم سير بخندن

6-به همراه داشتن يك هاپوي مفلك وبيچاره كه به متركردن خيابون عادت داشته باشه

7-ودراخرهم  به درون چاه رفتن باسر  

 

 

behzad-tina -ghazale-nadia-alireza بازدید : 65 پنجشنبه 04 خرداد 1391 نظرات (3)

سلام من بهزاد هستم . خوش حال میشم در این وب با دخترها کل بندازم.

 

دیروز دنبال مطلب بودم که این دخترارو ضایع کنم توی ی وب عکسی دیدن که واقعا دیدنی هم برای دخترها و هم به خصوص برای پسرا !!!!!!!!!!!!!!!

میگن دخترها ی تختشون کمه میگین نه!

خدا میدونه اون موقع چندتا پسر داشتن به این خل و چلا میخندیدن!


دخترا چند نوع داداش دارن؟!

۱-داداش اینترنتی تا هر وقت خواستن ازش اکانت مجانی بگیرت!و بدون وجدان درد اد لیستشو نو پر از این داداشیهای رنگ و وارنگ کنن!
.
.
۲-داداش خر زور تا در موقع لزوم حال بعضیا رو بگیره
.
.
۳-داداش خوش تیپ و پولدار تا به دوستاش بگه این بی-اف منه
.

ادامه مطلب رو از دست ندید!


.
۴-داداش خر خون تا در موقع امتحان براش تقلب بنویسه
.
.
۵-داداش ماشین دار تا اونو اینور و اونور برسونه
.
.
۶-داداشی که چشم دیدنشو نداره(همون داداش واقعی خودش)!

.

شما هم اگه چیزی به ذهنتون میرسه در قسمت نظرات بنویسید


اینا هم که از اون دختر هایی هستن که به امید باز شدن بختشون دارن سبزه گره میزنن

تا اونجا که من میدونستم برای باز شدن بخت باید سبزه ی سیزده بدر و گره زد نه چمن پارک سر کوچه رو !!!!!!!!

 

behzad-tina -ghazale-nadia-alireza بازدید : 61 چهارشنبه 03 خرداد 1391 نظرات (1)

سلام به دوستای گلم من غزاله هستم یکی از نویسنده های این وب امیدوارم از کل کل هام خوشتون بیاد

یک روز یک پسره از خدا می پرسه:خدا چرا این دخترا رو خوشگل آفریدی؟

خدا میگه:تا شما دوستشون داشته باشین.

پسره میگه پس چرا اینقدر خنگ آفریدیشون؟

خدا میگه:تا اونا هم شما رو دوست داشته باشن!!!!!!

 

behzad-tina -ghazale-nadia-alireza بازدید : 52 چهارشنبه 03 خرداد 1391 نظرات (1)

بچه که بودیم...

سلام منم تینا هستم

بچه که بودیم دخترا عاشق عروسک بودن و پسرا عاشق مردای قوی .

حالا که بزرگ شدیم دخترا عاشق مردای قوی شدن وپسرا عاشق عروسک .


تفاوت خنده دار عروسی رفتن دخترها و پسرها
عروسی رفتن دختر خانم ها

دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه خاطرش اینه که: من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار «پرو» لباس داره…

ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!

بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد… حالا متناسب رنگ لباس، آرایش صورتش رو تعیین می کنه… اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش کم داره رو تهیه می کنه… حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه…

البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامش حفظ بکنه…

یه رژیمی هم برای پوست اش می گیره…! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!

ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستا!) گرفته تا لیموترش

خوب، روز موعد فرا می رسه!

ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم… بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون… (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره… که تا ساعت 11 در حمام تشریف دره!)

بعد از ناهار…!

لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعدازظهر…

توی آرایشگاه کلی نظرخواهی می کنه از اینو اون که چی کار بهترتره، هرچی هم ژورنال زیبایی هست رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!

ساعت 3 می رسه خونه…

بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!

ساعت 8 عروسی شروع می شه… یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!

عروسی رفتن آقا پسرها

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه… خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

ساعت 6 بعدازظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله.. عروسی دعوتیم…!

بعد از خبردارشدن انگار که برق گرفته باشتش…! می پره تو حموم…

توی حموم از هولش، صورتشم می بره…! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

صورتش رو اصلاح کرده، نکرده (نصف بیشتر موهارو تو صورتش جا می زاره!!) از حموم می یاد بیرون…

ساعت 6:30 بعد از ظهره… هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه،رسمی باشه یا اسپرت…!

تازه یادش می افته که پیرهنش رو که الان خیلی به اون شلوارش می یابد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!

کلی فحش و بده و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیراهنش که توی کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و چرا از علم غیبشون استفاده نکردن که بدونن شلوارش نیاز به دوختن داره…!

خلاصه… بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!)

ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیرتر از این به عروسی نمی رسه
 ساعت از زندگی پسرها و دخترها
دخترها:

صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب...
6 صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .
7صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت 12 ظهر کلاس داره!!!!!!!!
8 صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم 18 کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…
9صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)
10 صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .
11 صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون 19 تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .
12 ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )
1 ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از 1.5 ساعت که قضیه خواستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .
2 ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!!!!!!!!!!!
3 ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!!!!
4عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.
5 عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.
6 عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق!!! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.
7 عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.
8 غروب: دختر در حال پیاده شدن از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از
عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.
9 شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)
10شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!
2شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.
5 صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره sms داده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت!!! و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای مناسب تری در کلاس نصیبش شد!!!!!!!!!!!!

.
.
.
.
.
.
.
پسر ها:

8 صبح: تو رخت خواب…..
9 صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….
10 صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)
11 صبح : از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه)
12 صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه 99 تا میس کال 199 تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!
میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!
1 ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم علی جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….علی جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم پاشو دیگه پرتش میکنه
2 ظهر:ماماااااااااااااان …..ناهار
3 ظهر:مامااااان جورابام کو؟
4عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟
5 عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)
6 عصر:به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر 10 ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش 2ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر ضون بیچاره کمک و امداد…)
7 عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟
(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی علی آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …
8 غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!
9 شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..
10شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…
2شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب
تحقیق!!!)
خصوصیات آقا پسرها و دختر خانومها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی...
خصوصیات آقا پسرها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی...

سن ۱۴ سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر تشخیص میدن ! ( اول بدبختی! )

سن ۱۵ سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ! ... از قیافه ء خودشون بدشون میاد !

سن ۱۶ سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن و تکنو را میرن ! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن !

سن ۱۷ سالگی: یه کمی مثلا آدم میشن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن )

سن ۱۸ سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش میشن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه !

سن ۱۹ سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن !

سن ۲۰ سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده !

سن ۲۱ سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن !)

سن ۲۲ سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!

سن ۲۳ سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز میشن! (دیدشون عوض میشه!)

سن ۲۴ سالگی: نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته! اصلا“ لیاقت عشق منو نداشت!

سن ۲۵ سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نیست!

سن ۲۶ سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه عمر می خواستم! ... افتخار میدین غلامتون بشم؟!

سن ۲۷ سالگی: آخیـــــــــــش!

سن ۲۸ سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمی اومدم!!!

<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<

خصوصیات دختر خانمها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی ...

سن ۱۴ سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت: چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی! حالا میگن: مرسی خوبم!

سن ۱۵ سالگی: هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک سلام! ... نقاشیشون بهتر میشه (بتونه کاری و رنگ آمیزی و ...!)

سن ۱۶ سالگی: یعنی یه عاشق واقعین! ... فردا صبح هم می خوان خودکشی کنن! ... شوخی هم ندارن !

سن ۱۷ سالگی: نشستن و اشک می ریزن! ... بهشون بی وفایی شده! ... آخ آخ شعرهای سیاوش قمیشی مثل چسب دوقلو میچسبه ( کوران حوادث! )

سن ۱۸ سالگی: دیگه اصلا عشق بی عشق! ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن !

سن ۱۹ سالگی: از بی توجهی یه نفر رنج می برن! ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست !

سن ۲۰ سالگی: نه ، نه! ... اون منو نمی خواست! ... آخرش منو یه کور و کچلی می گیره! می دونم!

سن ۲۱ سالگی: فقط ۲۷-۲۸ سالگی قصد ازدواج دارن! فقط!

سن ۲۲ سالگی: خوش تیپ باشه! پولدار باشه! تحصیلکرده باشه! قد بلند باشه! خوش لباس باشه! ... (آخ که چی نباشه!)

سن ۲۳ سالگی: همه ء خواستگارا رو رد می کنن !

سن ۲۴ سالگی: زیاد مهم نیست که چه ریختیه یا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه! ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه!

سن ۲۵ سالگی: اااااااه! پس چرا دیگه هیچکی نمیاد؟! ... هر کی می خواد باشه ، باشه !

سن ۲۶ سالگی: یه نفر میاد! ... همین خوبه! ... بــــــــــله !

سن ۲۷ سالگی: آخیـــــــــــش!

سن ۲۸ سالگی: کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمی یومدی
درباره ما
Profile Pic
سلام , به وب barobax خوش اومدید مااین وبو برای تفریح و خنده ساختیم و ورود افراد بی جنبه ممنوع است فقط ورود افراد باحال مثل خودمون ازاد است اگر هم کسی قصد بی ادبی و بی جنبگی رو داره لطفا از وب بچه های barobax خارج بشه!!!!! با تشکر بچه های barobaxiiiiiiiiii!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 32
  • بازدید کلی : 1,473